بسم الله الرحمن الرحیم .
بہ رسم بدرقہ مادر بہ دستش آب و قرآن بود
عزیز قلب او مے رفت ولبہایش چہ خندان بود
.
برو مادر…برو مادر…برو …دست علی یارت
خودم میدانم این وادی برایت مثل زندان بود
.
جوانش رفت ومادرهم برای اودعامیکرد
دعاهایی کہ دلگرمے اودربین میدان بود
میان معرکه چون شیر و..شب کابوس دشمن شد
چنان دریای مواج و عذاب جان آنان بود
بہ یاد روضہ های عمہ جان و آن جسارت ها ..
همیشہ اشڪ او قطره بہ قطره مثل باران بود
همیشہ فکرش این بوده مبادا قبر زینب(س) را..
وَ از تکرار تاریخ و جسارت ها هراسان بود ...
شہادت آرزوی او، رسید آخر بہ مقصودش
برای پر ڪشیدن در دلش شوق فراوان بود
جوان برگشت و بر دوش جوانان وطن جسمش ..
میان پرچم سبز و سفید و سرخ ایران بود
[ سه شنبه یازدهم مهر ۱۳۹۶ ] [ 13:29 ] [ سید مهدی نوحی ] [ ]
.:نشان از بی نشان :....برچسب : نویسنده : mmahdi11379a بازدید : 258